در ادامه مطلب قبلی از وب سایت مارکت گرافی «از مدیر عاملی نیسان تا فرار در صندوقی فلزی از ژاپن- داستان زندگی کارلوس گون» در این مطلب به بررسی دلایلی که باعث شدند تا کارلوس گون در شرکت نیسان با بحران مواجه شود و بیان ماجرای فرار او از ژاپن می پردازیم.
مارکت گرافی
اوضاع در نیسان بحرانی می شود
هدف گذاری کارلوس گون در سال ۲۰۱۰ در هنگام معرفی خودرو الکترونیکی نیسان، فروش ۱/۵ میلیون دستگاه از این خودرو به طور مشترک میان شرکت های رنو و نیسان تا اوایل سال ۲۰۱۷ بود. آن زمان تقاضا برای این مدل خودروها کم بود و این هدف گذاری جاه طلبانه به نظر می رسید.
میلیاردها دلار جهت تحقق این هدف، صرف ساخت سه مرکز تولید این خودروی الکترونیکی در اروپا، ژاپن و آمریکا شد. ولی هیچ کدام از این اقدامات مفید واقع نشدند و در نهایت مجموع فروش این خودرو در سال ۲۰۱۷ به تعداد ۵۰۰ هزار دستگاه رسید که یک میلیون با هدف درنظر گرفته شده فاصله داشت.
این عدم دستیابی به هدف، شکستی جبران ناپذیر برای فردی مانند کارلوس گون به شمار می رفت. او که در بدو ورودش به ژاپن در سال ۱۹۹۹سعی کرده بود با ایجاد فرهنگ پایبندی به تعهدات، فرهنگ جاری شرکت نیسان را تغییر دهد اکنون خودش با مشکل مواجه شده و نتوانسته بود نسبت به تعهد و ادعای خود پایبند باشد.
از آن جایی که او یکی از منظم ترین مدیرعاملان تاریخ بود، هدف های عملکری برای او همه چیز بودند. با این وجود، عملکرد نیسان در بازه زمانی سال های ۲۰۱۱–۲۰۱۰، بعد از یک دهه رهبری آقای گون، به طور قابل توجهی شروع به کاهش کرد. مارکت گرافی
در سال ۲۰۱۱، گون برنامه ای ارائه کرد تا بتواند سهم بازار شرکت نیسان را به میزان ۸٪ صنعت خودروسازی دنیا افزایش دهد که Power 88 نام داشت. این ۸٪ رقم قابل توجهی بود و می توانست شرکت خودروسازی نیسان را به رتبه اول در دنیای خودروسازان برساند. البته باز هم این هدف به نظر هدفی جاه طلبانه می آمد، حال آن که در نگاه اول و با در نظر گرفتن عملکرد گذشته شرکت خودروسازی نیسان چندان غیرقابل دستیابی نبود.
او که توانسته بود با کم کردن هزینه ها سبب رشد شرکت نیسان شود حال توانایی اش برای از بین بردن هزینه های غیرضروری به مرور کمتر و کمتر می شد. برنامه اش بسیار تهاجمی بود. با این وجود شاید هر مدیرعامل دیگری جای او بود، این هدف را کمی تعدیل می کرد ولی آقای گون اهل مسامحه نبود. پس به تلاش خود ادامه داد. در حالیکه اجرا و پایبندی به تعهدش بسیار سخت بود.
این اهداف جاه طلبانه سبب شد تا شرکت نیسان بیش از اندازه خود را تحت فشار قرار دهد. این فشارها نه تنها گریبانگیر نیسان بود بلکه شرکت رنو را نیز تحت تأثیر قرار داده بود. آن ها نیز به دنبال دستیابی به رقم های فروشی بودند که تحقق آن ها بسیار سخت بود.
برای دستیابی به این اهداف، سرمایه گذاری های سنگینی برای تولید حجم بیشتر خودرو در کارخانه ها می کردند. در حالیکه، توان چندانی برای فروش این حجم اضافی خودرو تولید شده نداشتند. بنابراین شروع به ارائه انواع تخفیف و برنامه های تشویقی به منظور ترغیب خریداران برای خرید این خودروها کردند. این اقدامات در مجموع سبب ارزان شدن قیمت محصولاتشان شد. این امر سبب شد تا نیسان برای افزایش قیمت محصولاتش در آینده قدرت کمتری داشته باشد.
در طولانی مدت، سودآوری شرکت تحت تأثیر قرار گرفت و برای شرکت نیسان مشکلات عدیده ای را ایجاد کرد. این طور به نظر می رسید که آقای گون برای تدوین استراتژی های بلندمدت فرد چندان مناسبی نبود. درعین حال، باید همزمان هم برای رنو و هم برای نیسان تصمیم های استراتژیک می گرفت.
در همین سال ۲۰۱۰ بود که در ژاپن قانونی برای لزوم اعلام میزان حقوق و دستمزد بالاتر از یک میلیون دلار اجرایی شد. مردم نسبت به حقوقی که کارلوس گون دریافت می کرد حساس شده بودند و آن میزان حقوق را در مقایسه با عملکرد ضعیف نیسان در این سال ناعادلانه می دانستند.
عملکرد نیسان در سال ۲۰۱۱ چندان چشمگیر نبود. از طرف دیگر دریافتی های آقای گون به چندین ارز مختلف بود که همین نیز برایش مشکل ایجاد کرده بود. نه فقط به یورو، بلکه حقوقش را به چندین ارز مختلف دریافت می کرد.
درست است که دستمزد در شرکت های ژاپنی پایین است ولی شرکت اغلب هزینه های مختلف مانند هزینه های زندگی، خانه، صورتحساب های رستوران، هزینه تحصیل فرزندان و …. را تقبل می کند. ماشین شرکت و حتی هواپیمای شرکت در اختیار مدیر است. آقای کارلوس گون نیز از این امکانات به طور گسترده ای استفاده می کرد.
حتی اجاره خانه اش در پاریس، لبنان و برزیل را شرکت نیسان پرداخت می کرد. می توان نتیجه گرفت که مدیرعاملی پر هزینه برای نیسان بود. همین مسئله توجه کارکنان شرکت را به خود جلب کرده بود و سبب شده بود که آن ها پرسش های متعددی در مورد استفاده بیش از اندازه آقای گون از منابع شرکت نیسان مطرح کنند.
در سال ۲۰۱۶، کارلوس گون فقط مدیر عامل دو شرکت خودروسازی رنو و نیسان نبود. در این سال، نیسان سهم بزرگی از شرکت خودروسازی میتسوبیشی را نیز خریداری کرد. قرارداد همکاری رنو–نیسان به قرارداد همکاری رنو–نیسان–میتسوبیشی تبدیل شد. به این تریتب، کارلوس گون رئیس هیئت مدیره شرکت میتسوبیشی نیز شد. او اکنون خط اصلی ارتباط بین این سه شرکت بود و نمی شد تا برای او تاریخی برای بازنشستگی در نظر گرفت.
از نظر گون، آن چه که شرایط را تغییر داد و موجب دردسر او شد، عدم تمایل شرکت نیسان برای اجرای دستورالعمل های شرکت رنو بود. این دستورالعمل به منظور قوی تر کردن قرارداد همکاری (Alliance) منعقد شده بین دو شرکت و برگشت ناپذیر کردن آن بود. مشکل از این جا شروع شد، چون آن چه که دو طرف این معامله جدید خواستار آن بودند دوام زیادی نداشت.
این مخالفت گون با ادغام (Merger) سبب ایجاد مشکل برای او با طرف فرانسوی شد. از نظر کارلوس گون این ادغام کارساز نبود، زیرا منفعت خاصی را نصیب هیچ یک از شرکت ها نمی کرد. البته در عین حال ضرر خاصی نیز برای آن ها نداشت.
از طرف دیگر، شرکت خودروسازی نیسان مایل بود تا قرارداد همکاری به همان شیوه قبل باقی مانده و تغییر خاصی در آن ایجاد نشود. آن ها این احتمال را می دادند که ممکن است طرف فرانسوی تمایل به ادغام داشته باشد، همین مسئله آن ها را نگران می کرد ولی گون به آن ها این اطمینان را داده بود که با حضور او در این دو شرکت جایی برای نگرانی وجود ندارد. شرایط به شدت وابسته به آقای گون بود.
برای حل این چالش، آقای گون سعی کرد تا راه حل دیگری پیدا کند. پیشنهاد یک تفاهم دو طرفه را ارائه کرد تا مطابق آن بخش های خاصی از دو شرکت مانند بخش عملیات بیشتر از سابق با هم همگرا شده ولی کاملاً ترکیب نشوند و در عین حال بتوانند تا حدودی استقلال خود را حفظ کنند. البته برخلاف انتظار آقای گون، این پیشنهاد باز هم با مخالفت شرکت نیسان مواجه شد. کارلوس گون این طور تصور می کند که این مخالفت ریشه اصلی ایجاد دردسرها و مشکلات بعدی او بوده است. مارکت گرافی
از نظر او، در این مرحله نیسان تمام عزمش را برای ناتوان کردن آقای گون جمع کرد و تنها راهی که می توانست در این زمینه به آن ها کمک کند راه قانونی بود.
البته مشکل رهبری در سازمان نیز در این جا مشهود است. در سال ۱۹۹۹ که آقای گون به شرکت نیسان آمد، اغلب مشکلات را با کمک خود کارکنان شرکت تشخیص داده و حل می کرد. زیرا در آن سال ها اعتماد زیادی به آقای گون وجود داشت و نظریاتش مورد قبول بود. به همین خاطر کارکنان مشارکت زیادی در اجرای تصمیمات و همکاری با او داشتند. ولی آن چه که در سال ۲۰۱۸ اتفاق افتاد درست خلاف این موضوع است. به نظر می رسید که دیگر آن قدرها هم آقای گون در شرکت نیسان طرفدار نداشت و کارکنان حاضر به مشارکت و همکاری با او نبودند.
مشکل رهبری دیگری که در این جا به نظر می رسد، اتکاء بیش از اندازه به یک فرد در سیستم است که به نوعی مشکل حاکمیتی (failure of governance) نیز محسوب می شود. اگر به هر عنوان مشکلی برای این فرد ایجاد شود چه اقدامی باید انجام داد؟ به نظر می رسید شرکت های رنو و نیسان برنامه ای برای پیش بینی این موضوع نداشتند. بعد از اتفاقی که برای آقای گون افتاد و منجر به دستگیری او در فرودگاه توکیو شد، سهام شرکت رنو افت قابل توجهی پیدا کرد و اولین ضرر خالص برای این شرکت در ده سال گذشته رقم خورد.
داستان فرار کارلوس گون مدیر عامل سابق نیسان از ژاپن
همه چیز مرتب بود تا در سال ۲۰۱۸ ماه نوامبر توالی از اتفاقات ناخوشایند برای کارلوس گون در شرکت نیسان رقم خورد. کارلوس گون که در این زمان قصد خروج از ژاپن را با هواپیمای شخصی اش داشت، ناگهان در فرودگاه توکیو دستگیر و به زندان منتقل شد. بازجویی هایی زیاد و طولانی از او صورت گرفت. مسئولان دلیل دستگیری او را اتهام هایی مبنی بر سوء رفتار جدی مطرح کردند. این دستگیری اولیه، دلایل عجیب و غریبی داشت.
به نظر می رسید اتهام اصلی کارلوس گون، ارائه اظهارات غیرواقعی در فرم های شفافیت مالی بود. گویا او مزایایی که قرار بود از قبال فعالیت در شرکت نیسان به دست بیاورد را به درستی در این فرم ها اعلام نکرده بود. مسئولان به او اتهام زده بودند که درآمد خود را به صورت شفاف اعلام نکرده و به همین دلیل میلیون ها دلار از پول شرکت نیسان این میان ناپدید شده است. البته گون اظهار می کرد که این مزایایی که دادستان ها در زمینه آن به او اتهام وارد کرده اند هیچ وقت وجود خارجی نداشتند. او می گفت که پرداخت این مزایا هیچ وقت در شرکت نیسان نهایی نشد و چون او هرگز این مبالغ را دریافت نکرده به همین دلیل آن ها را در فرم های مالیاتی خود نیز اظهار نکرده است.
البته سه اتهام دیگر در این زمینه نیز به کارلوس گون وارد شده بود. یکی دیگر از این اتهام ها باز هم در رابطه با مزایای دریافتی از شرکت نیسان بود. دو اتهام دیگر در مورد سوء استفاده از امکانات و منابع شرکت خودروسازی نیسان در جریان قراردادهای منعقد شده در کشورهای خاورمیانه بود که سبب شده بود سود حاصل از این قراردادها به نفع کارلوس گون و در حساب شخصی او باشد.
کارلوس گون، این اتهام های جدید را دوباره رد کرده و بیان کرد که تمامی فعالیت های او در شرکت نیسان به درستی انجام شده است. او دوباره اشاره کرد که این اتهام ها کاملاً بی اساس بوده و مبتنی بر حقیقت نیستند.
علاوه بر این پس زمینه قانونی، پس زمینه ای کاری نیز در این اتهامات نهفته بود. به نظر می رسید که تنش های بسیار جدی میان کارلوس گون و سایر مدیران رده بالای شرکت نیسان به خصوص مدیران ژاپنی وجود داشت. همان طور که اشاره شد، این مدیران نگرانی های جدی در رابطه با برنامه های مورد نظر کارلوس گون داشتند. آن ها معتقد بودند که قصد گون یکپارچه کردن و ادغام بیشتر شرکت نیسان با شرکت خودروسازی رنو فرانسه است. به طوری که این دو شرکت زیر چتر یک شرکت بین المللی به فعالیت خود ادامه دهند. نگرانی آن ها این بود که این برنامه می تواند استقلال شرکت نیسان را به خطر انداخته و صرفاً آن را به بازویی برای یک شرکت فرانسوی تبدیل کند.
این پس زمینه های قانونی و کاری سبب شد تا نیسان در بهار سال ۲۰۱۸ تحقیقات در مورد کارلوس گون را آغاز کند. یافته های حاصل از این تحقیقات به طور کامل در اختیار تیم دادستانی قرار گرفت و آن ها نیز این یافته ها را به عنوان مبنایی برای اتهامات وارده به کارلوس گون مورد استفاده قرار دادند.
بر مبنای این اتهامات کارلوس گون دستگیر و به زندان فرستاده شد. مدت زمان زندانی شدن او در ژاپن حدوداً ۱۰۸ روز بود. او در این مدت در سلول انفرادی به سر می برد تا وکیلش توانست برای او به قید ضمانت آزادی مشروط بگیرد.
کارلوس گون، مدیر عامل سابق نیسان ژاپن که همواره او را به عنوان الگو در این کشور می شناختند و بیست کتاب مدیریتی درباره او نوشته شده، ناگهان با دنیای ناشناخته رو به رو شد. در کسری از ثانیه او را از دنیای شناخته شده خود جدا کردند و زندگی متفاوتی را برای او رقم زدند. به گفته خودش دادستان ها و تعدادی از مدیران نیسان، تمامی کارها و اقدامات او را در طی ۱۷ سال زندگی حرفه ای اش در ژاپن نادیده گرفته و حال او را فردی خشک و دیکتاتوری طمع کار معرفی می کنند. تمامی القاب او در رسانه ها مانند مدیر الهام بخش، داشنمند، رهبر تحول آفرین، نجات دهنده صنعت خودرو سازی ژاپن، آینده نگر و ….به ناگاه تغییر کرد و تنها لقب فراری برای او به جای ماند. اکنون او احساس می کرد که در کشوری که ۱۷ سال برای آن خدمت کرده و تقریباً قسمت اعظم زندگی حرفه اش را در آن جا گذرانده، به گروگان گرفته شده است.
با قید ضمانت کارلوس آزاد شد و برای مدتی کمتر از یک ماه به زندگی طبیعی خود بازگشت ولی دوباره او را دستگیر و به زندان منتقل کردند. دوباره با قید ضمانت او را آزاد کردند ولی این دفعه به شدت تحت نظر بود. به او گفته شده بود که حق خروج از ژاپن را ندارد، دائم او را با مأموران مخفی تحت نظر داشتند، حق استفاده از اینترنت را نداشت و فقط مواقعی که در دفتر وکیلش بود تحت نظارت شدید می توانست از اینترنت استفاده کند. از شرکت نیسان اخراج شد و حتی اجازه ملاقات با خانواده اش را نیز به او ندادند.
کارلوس گون که برای مدت مدیدی زندگی مجللی داشت، ناگهان همه چیز را از دست داد. مطمئناً رخ دادن این اتفاق برای هر فرد دیگری نیز بسیار دردناک بود. در دادگاه های ژاپن، دفاع کردن از خود تقریباً غیر ممکن است. حکم او حدوداً ۱۵ سال زندان بود. کارلوس در آن زمان ۶۰ ساله بود و برای فردی به سن و سال او، این محکومیت می توانست تمام نشدنی باشد.
بنابراین با این اوصاف او نقشه فرارش از ژاپن را کشید که بسیار سینمایی بود. تیمی از افراد بازنشسته ارتش و پلیس برای اجرای این نقشه با هم همکاری می کردند. فرودگاه های مختلف و مبادی ورودی و خروجی ژاپن را بررسی می کردند تا بتوانند راهی برای خارج کردن کارلوس گون از ژاپن پیدا کنند.
مایکل تیلور، مسئول هماهنگ این تیم بود. به او گفته بودند که وظیفه دارد تا فردی مشهور و شناخته شده به نام کارلوس گون را از مرکز یکی از بزرگ ترین شهرهای دنیا، توکیو، بدون این که کسی متوجه آن ها شود، خارج کند. طبق نقشه، کارلوس گون در حالیکه ماسکی بر صورت دارد، وارد هتلی می شود و افرادی که او را به طور دائم تحت نظر داشتند، بیرون هتل منتظر می مانند.
این هتل ورودی های زیادی دارد پس برای اجرای نقشه فرار کارلوس گون گزینه مناسبی است. از آن جا گون به یکی از ایستگاه های شلوغ قطار در توکیو رفته و با قطاری سریع السیر به اوزاکا می رود. در این شرایط، حتی اگر کسی متوجه او می شد خطر زیادی کارلوس گون را تهدید نمی کرد چون گون اجازه مسافرت در داخل ژاپن را داشت.
کارلوس گون به فرودگاه کان سای در شهر اوزاکا رفت و در آن جا با پنهان شدن در صندوقی فلزی بزرگ که از آن برای حمل ابزارآلات موسیقی در کنسرت ها استفاده می شود از بازرسی با اشعه ایکس در فرودگاه نجات پیدا کرد. چون ابعاد این جعبه ها بسیار بزرگ بود و امکان بازرسی آن با دستگاه وجود نداشت. مارکت گرافی
هواپیما حامل این صندوق به استامبول ترکیه و فرودگاه آتاتورک رفت. در آن جا، کارلوس گون هواپیمای خود را تغییر داد و با هواپیمای دیگری به لبنان رفت.
کارلوس گون در این ماجرا خود را قربانی سیستمی برگرفته از جناح های ملی گرا می دید که در شرکت نیسان و دولت ژاپن حضور داشتند. این سیستم تمایلی برای حضور کارلوس گون در ژاپن و اجرای برنامه هایش برای ادغام نیسان و رنو در قالب یک شرکت هولدینگ مستقل نداشتند. بنابراین دسیسه ای چیدند تا او را از سر راه خود بردارند.
لبنان قراردادی برای بازگردانی مجرمان با ژاپن ندارد، پس کارلوس گون می تواند با خیال راحت در لبنان بماند. گون که با خانواده اش در لبنان است، حال برخلاف دورانی که در سمت مدیرعاملی مشغول به فعالیت بود، به جای بازاریابی و پرزنت کردن مدل های جدی خودرو یا برنامه های خود برای رشد شرکت ها؛ مشغول بازاریابی و اثبات بی گناهی خود است. او اظهار کرده که حاضر است در هر دادگاهی که عدالت در آن جریان دارد حضور پیدا کرده و از خود دفاع کند که البته از نظر او ژاپن فاقد این شرایط است.
در حالی که کارلوس گون توانست از ژاپن فرار کند، افرادی که به او در اجرایی کردن این نقشه فرار کمک کردند اکنون در حال گذراندن دوران محکومیت خود هستند. از جمله دو خلبان و یک مقام رسمی هواپیمایی که او را از ژاپن به ترکیه آوردند، هر کدام به ۴ سال حبس محکوم شدند. در ژاپن نیز دو فرد آمریکایی تبار به اتهام کمک به فرار آقای گون اکنون در زندان به سر می برند و محکوم به ۳ سال زندان شده اند.
در طی این ماجرا سوال های زیادی مطرح می شود ولی یکی از سوال ها این است که چرا شرکت نیسان این مشکل را به نوعی داخلی مطرح و حل نکرد تا از بروز این اتفاق با این وسعت جلوگیری کند زیرا ضرر ناشی از این بحران به ارزش سهام سهامداران و کاهش ارزش برند تا حدودی غیر قابل جبران است.
نظر شما در مورد این ماجرا چیست؟ اگر به جای آقای کارلوس گون بودید چه می کردید؟ در ژاپن می ماندید یا مانند او رفتار می کردید؟
مطمنم طرح swot رو بلد نبوده یا به درستی اجرا نکرده گاه در سازمان اتفاقاتی رخ میده که زیر زمینیه ,مثل اب زیر یخ دریاچه ممکنه هرلحظه زیر پای مدیر رو خالی کنه , به نظر من یک مدیر قبل از سازمان باید خودش رو حفظ کنه , این اولین اصل کلیه دروس امدادیه چون امداد گر مصدوم علاوه بر عدم توان در کمک توان یک یا چند امداد گر دیگه رو هم میگیره , مدیرم برای سازمان همین جوریه